جمعه 91/10/21
امروز روز خوبی بود تا ساعت 5 صبح داشتم برا امتحان می خوندم . ساعت 5 هم گرفتم خوابیدم تا اذان صبح بعدش دوباره خوندم تا 10 و بعدشم که وقت حساب کشی بود . امتحان خیلی خوبی بود سوالات بسیار ساده و با بیانی شیوا داده بودند ولی نمیدونم چرا جواباشون رویایی بود . به هر حال فکر می کنم خوب دادم . الله اعلم . بعد ظهرم اومدم خونه و چسبیدم به لبتاپ .. چسبیدن همانا و محو در آن شدن همانا دیگه گذشت تا شب شد . والده رو بردم دکتر که از قضا وقتی داشتم برمی گشتم یه موتوری ، بسیار زیبا سپر بنده رو مورد حمله قرار داد و از ریشه و بنیان مورد هجوم قرار داد . هیچی دیگه ما هم که چون مقصر بودیم 80 تومانز از ارزش ریالی مون نذر امام زمان شد و رفت توی حلقوم مبارک موتوری .خونه هم که اومدم پدر بنده را از هستی ساقط کرد این متن رو هم از قبل آماده کرده بودم که ورثه share کنن . و من الله توفیق