مرسلین

حرفای مشتی

مرسلین

حرفای مشتی

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

سفسطه چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...

 

شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟

استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟

هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!

استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟

حالا پسرها... می گویند: تمیزه!

استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!

استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟

بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!

استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.

استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۵
ح . ع میناپور دیالی

میتونیم از بی سقف بودن اکثر ماشینای خارجی این برداشت رو کنیم که کفترای اونجا شعور دارن !! 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۲۶
ح . ع میناپور دیالی

جدیدا به این نتیجه رسیدم که خاص بودن خیلی مهم نیس ..... یکم خاصیت داشته باش !!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۶
ح . ع میناپور دیالی

والا امروز خیلی خوب بود البته نه اینکه روز های دیگه بد باشه ولی امروز احساس کردم خاصیت ازم میچکه ..... صبح که حسابی درس و بحث و مطالعه کردم ، تازه ظهر که آبگوشت داشتیم خود من نخودا رو کوبیدم یعنی من دیگه تهشم ، ظهر هم با چنتا از فامیلا (یعنی فامیل ها ، این غیر از روغنی میباشد که تبلیغ می شود) تلفنی رحم را صله کردم ، بعد ظهرم که یه کلاس فوق سری داشتم (بچه ها مطلع هستن) بعدشم که یاعلی باشگاه ..... نتیجه ای که میتونم امروز بگیرم این که خاک بر سر اونی که فقط نوک بینیشو میبینه ... همین خدافظ !!!!! آدم باید تو همه کارا به حد متوسط دیگه رسیده باشه !! و اگه  تونست یه مبحثو تخصصی پیگیری کنه ! مثلا در مورد من بلد باشه چطوری نخود رو بکوبه ! افتاد؟؟ راستی ستایش رو هم ببینید ... صدا سیما هم مثل خارج زده تو کار فصل بندی سریالاش ! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۱
ح . ع میناپور دیالی

میگن چرا درس نمیخونی . . !!

 

الان عرض میکنم خدمتتون :

 

یه سال 365 روزه . . .!

 

بگو خب . .

 

52 روزش جمعه است، میمونه 313 روز . .

 

بگو خب . .

 

حداقل 50 روز تعطیلات تابستانی داریم، میمونه 263 روز . .

 

بگو خب

 

میانگین هر روز 8 ساعت میخوابیم . .

 

این میشه 122 روز و باقی میمونه 141 روز . .!

 

بگو خب

 

هر روز یک ساعت برا خودمون وقت بزاریم . .

 

این میشه 15 روز و باقی میمونه 126 روز . .!!

 

روزی 2 ساعت خورد و خوراک این میشه 30 روز و باقی میمونه 96 روز . .

 

میانگین روزی 4 ساعت گشت و گذار با دوستان دوستان . . . 

 

ساعتهای خالی بین کلاسها و رفت و آمد مسیر محل تححصیل و خونه . .

 

این میشه 60 روز و باقی میمونه 36 روز . .!!

 

بگو خب . .

 

31 روز تعطیلات رسمی سالانه، میمونه 5 روز . .

 

خوب عزیزم ما هم آدمیم سالی 4 روزم مریض میشیم . .

 

میمونه یه روز . .

 

چه تصادفی اون یه روزم روز تولدم . .!!

 

تموم شد و رفت . . !!

 

امیدوارم همه قانع شده باشن . .!!

 

ومن اله توفیق . . ! 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۵
ح . ع میناپور دیالی

یکی از دوستان رفتند خواستگاری ... بعد از حرف و صحبت های مقدماتی رسیدن به اینجا که شغل دخترتون چیه ؟  اونا هم گفتن دخترمون معلم هستن . اینا هم گفتن : به به تعلیم شغل انبیاست احسنت !! گفتن حالا چی تدریس می کنن ؟ اونا هم کاملا ریلکس گفتن : رقص عربی !!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۲۸
ح . ع میناپور دیالی

مامان بزرگم کنارم بود این آقای صالحی تو تلویزیون  گفت : ما به سوخت بیست درصد نیاز نداریم ! به اندازه کافی داریم ! و این پلمپ ها رو هروقت بخوایم می تونیم باز کنیم ! منم گفتم : نکه ما فکر کردیم سس تک نفره رعناس که دیگه باز نشه ! یکی از دوستان هم در حضور مادر بزرگ سوتی داد گفت : بابا دو تا خال جوش دادن ... یه فرز بندازن حله ... بنده و مادر بزرگ (سواد نداره !! ) دو دیقه رفتیم تو افق محو شدیم ، برگشتیم ، الان بخوام حرف ایشونو توجیه کنم باید بگم نگران نباشین یه پیچه دیگه شلش میکنن دوباره اورانیوم ولو میشه توی لوله !!!! فقط نکته دور از طنز و نزدیک به تأمل اینکه ما که هیچی نفهمیدیم چی به چیه .. این قدر تأسف خوردیم ! اون خانواده هایی که تو این راه شهید دادن و یتیم شدن چه حسی به این مسأله دارن !؟ این هم تجربه ای باشد برای مسوولین و مردم که گرگ بی طمع دست تکون نمیده ! ما که به مسوولین اعتماد داریم امیدواریم علیک این اعتماد رو بشنویم !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۳۵
ح . ع میناپور دیالی

دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه «خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟»

مریض پاسخ میده: «محض اطلاعتون باید بگم که من شب ها کار میکنم.

امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!

وقتی وارد اتاق شدم، فکر های خاک بر سری به ذهنم خطور کرد که نکنه .... !! 

وقتی پایین را نگاه کردم، یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.

من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون !! دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.» .... 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۱۷
ح . ع میناپور دیالی

امروز انصافا روز خوبی بود صبح که بیدار شدم خرده بنایی داشتیم تا شب (اطلاق حمال بر حقیر امریست جایز) ولی پایان کار وقتی بنده و ابوی در حال تناول عصرانه بودیم و کار تمام شده بود بسیار خشنود بودم چون داشتم نتیجه کارمو نظاره می کردم با خودم گفتم اینکه یه کار جزیی بود نیشمونو تا لاله گوش امتداد داد حالا بیا ببین آخرت مومنین بسی کویت است !! خلاصه اینکه بچه خوبی شدم و خاندان نبوتم گم نشد ! لازم به ذکر است برای تعادل خوبی ها و بدی ها در درونم در ادامه رفتم استخر تا یک شب الان که اینو دارم میذارم مطمئنم که بچه متعادلیم ! خلاصه جونم براتون بگه با این تعادل با دولت یک صدا شدیم ! واقعا چقدر حرف ..... از هردری سخنی !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۰۹
ح . ع میناپور دیالی