پلمپ
مامان بزرگم کنارم بود این آقای صالحی تو تلویزیون گفت : ما به سوخت بیست درصد نیاز نداریم ! به اندازه کافی داریم ! و این پلمپ ها رو هروقت بخوایم می تونیم باز کنیم ! منم گفتم : نکه ما فکر کردیم سس تک نفره رعناس که دیگه باز نشه ! یکی از دوستان هم در حضور مادر بزرگ سوتی داد گفت : بابا دو تا خال جوش دادن ... یه فرز بندازن حله ... بنده و مادر بزرگ (سواد نداره !! ) دو دیقه رفتیم تو افق محو شدیم ، برگشتیم ، الان بخوام حرف ایشونو توجیه کنم باید بگم نگران نباشین یه پیچه دیگه شلش میکنن دوباره اورانیوم ولو میشه توی لوله !!!! فقط نکته دور از طنز و نزدیک به تأمل اینکه ما که هیچی نفهمیدیم چی به چیه .. این قدر تأسف خوردیم ! اون خانواده هایی که تو این راه شهید دادن و یتیم شدن چه حسی به این مسأله دارن !؟ این هم تجربه ای باشد برای مسوولین و مردم که گرگ بی طمع دست تکون نمیده ! ما که به مسوولین اعتماد داریم امیدواریم علیک این اعتماد رو بشنویم !